برگی از خاطرات نسل اول مس سرچشمه
حسین داعی ، دانشجوی کاشف مس سرچشمه
«حسین داعی»، دانشجوی «علی انتظام»، کاشف مس سرچشمه بود. او همان کسی است که دکتر «رضا نیازمند» در خاطراتش از او با عنوان «متخصص کشاورزی اهل سیرجان» یاد میکند.
داعی که اهل پاریز در 30 کیلومتری منطقه مس سرچشمه بود به واسطه انتظام در صدها کیلومتر آنسوتر در زمان تحصیل در کرج به سرچشمه علاقه مند شد و آن را با کمک انتظام شناخت. بعدها همان استاد معروف زمینه استخدام داعی را در سرچشمه فراهم کرد. از جمله مسئولیتهای داعی در سرچشمه حضور در بخش شهرسازی بود. گفتگو با این کارمند نسل اول صنعت مس کشور را در ادامه میخوانید.

چی شد به استخدام شرکت مس در آمدید؟
در سال 47 و 48 در دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران در کرج درس میخواندم. درسی به نام زمینشناسی به استادی دکتر علی انتظام (کاشف معدن مس سرچشمه) داشتیم. دکتر انتظام در آن زمان کرسی زمینشناسی دانشگاه تهران را داشتند. روزی سر کلاس از سنگها پورفیری و آتشفشانی صحبت شد و بلافاصله بعد از آن استاد پرسید: «سر این کلاس کسی اهل کرمان هست.» چند نفر از جمله من گفتیم که کرمانی هستیم. از مس سرچشمه از ما پرسید. جواب دادم که اهل پاریزم و این شهر 30 کیلومتر با سرچشمه فاصله دارد پس از آن هر وقت به کرمان میآمد برای انتظام سنگهای سرچشمه را میبردم. انتظام معدن سرچشمه را در سال 1328 کشف کرده بود. این باب آشنایی ما شد. بعدها به عنوان کارشناس سنگشناسی دانشگاه کشاورزی مشغول به کار شدم البته پولش کمک هزینه تحصیلی بود. پس از فارغ التحصیلی هنوز با هم ارتباط داشتیم تا اینکه در سال 52 از سربازی برگشتم. وقتی بعد از سربازی به دیدن انتظام رفتم گفت: «دوست داری به سرچشمه بروی؟» گفتم: «بله.» من را پیش مهندس نیازمند فرستاد. دکتر نیازمند هم استقبال خوبی از من کرد.
یکماه پس از سربازی به استخدام شرکت ملی صنایع مس ایران در آمدم .
در چه سالی به استخدام شرکت ملی صنایع مس ایران در آمدید؟
در 27 فروردین ماه 1353 به استخدام شرکت ملی صنایع مس ایران در آمدم در حالی که در 25 اسفند ماه 52 از سربازی ترخیص شده بودم. در آن زمان هنوز مس کرمان بود و تغییر نام نداده بود. دو سال بعد شرکت ملی صنایع مس ایران تشکیل شد.
این ساخت و ساز به صورتی با برنامهریزی دقیق انجام گرفت که در هر 24 ساعت 8 خانه ساخته شد.
ابتدا کدام بخش سرچشمه کار کردید؟
ابتدا در بخش شهرسازی و محیطزیست بودم. به عنوان کارشناس کشاورزی و محیطزیست در این بخش کار میکردم. آن دوره هنوز خبری از شهرک و کارخانه نبود.

در مورد شهر سرچشمه صحبت زیاد است. این شهر کی ساخته شد و پیمانکار اصلی آن که بود؟
در سال 54 تا 55 احداث شهر شروع شد. شهر سرچشمه 2 هزار 398 خانه دارد که مطابق با چارت سازمانی مس سرچشمه است. به این ترتیب که مثلا برای 14 مدیر 14 منزل تیپ A، برای 60 رئیس 60 منزل تیپ B، برای 250 سرپرست 250 منزل تیپ C و D ، F و SS ساخته شد. SS خانههای مجردی برای کارکنان مجرد بود. در حقیقت بر اساس چارت آناکاندا طرح ساخت شهرک برای اسکان کارکنان تهیه شده بود. کل پروژه به عهده فرمانفرمایان بود و طراحی، ناظر و مشاور همین شرکت بود. شرکتهایی مانند مرکوری، آرمه، گسترش مسکن و … پیمانکار پروژه بود. شرکت آرمهتسا بیشتر در بخش جاده، خیابان، محوطهسازی، برق و آب شهرک مشارکت داشت. همینطور خانههای تیپ A و B هم توسط آرمهتسا ساخته شد. مرکوری خانههای تیپ C ، E و F را به شکل بتونی ساخت. این ساخت و ساز به صورتی با برنامهریزی دقیق انجام گرفت که در هر 24 ساعت 8 خانه ساخته شد.
خانهها بتونی با قالب ساخته شدند. سرعت خانهسازی بالا بود و هر 24 ساعت 8 خانه ساخته شد. سرعت ساخت شهر آنقدر بالا بود که اگر یک روز به شهرک یا کارخانه نمیرفتی راهها را گم میکردی. در حقیقت سه شیفت کار میکردند .
چطور به این سرعت خانهها ساخته شد؟
در تیپهای پایینتر خانهها بتونی هستند بنابراین با قالب ساخته شدند. قالبها روی پلان خانه گرفته شد. بنابراین سرعت خانهسازی بالا بود و هر 24 ساعت 8 خانه ساخته شد. حمل سیمان این پروژه نیز بسیار مشکل بود و باید از بندرعباس به سرچشمه حمل میشد که کار طاقتفرسایی بود. از سال 53 سیمان به شهر وارد شد و در ابتدای سال 55 عملا شهر قابل استفاده بود. آب شهرک از خاتونآباد و برق آن از موتور برق تهیه شد که در نهایت با اتصال به برق سراسری استفاده از موتور برق نیز کنار گذاشته شد. البته چند واحد باقی ماند که مدتها بعد زمان برد تا به اتمام برسد. مدیریت ساخت سرچشمه بسیار قوی بود و کسی در آن زمان با مشکل کار کردن مواجه نشد. سرعت ساخت و هماهنگی آنقدر بالا بود که اگر یک روز به شهرک یا کارخانه نمیرفتی راهها را گم میکردی. در حقیقت سه شیفت کار میکردند و سرعت تغییرات زیاد بود.

بین معدن، کارخانه و شهرک کدام یک زودتر تمام شد؟
بر اساس وعدهها قرار بود کارخانه تا سال 56 به کار افتد. اولین بخشی که از مجموعه برای بهرهبرداری حاضر شد، معدن بود. در شهریور 1356روی دیوارها نوشته شد که با برداشت 40 میلیون تن خاک، معدن آماده بهرهبرداری شد و بعد آن جشن گرفتند. کارخانه همزمان با معدن راه نیفتاد و تاخیر داشت.
شعار « We did it » روی بیشتر دیوارهای شهرک و کارخانه نقش بسته بود.

حسین داعی
متولد: 1340
اهل: شهر پاریز ( 30 کیلومتری منطقه مس سرچشمه)
مدرک تحصیلی:فارغ التحصیل دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران
سال استخدام : فروردین ماه 1353
پست سازمانی: سرپرست فضای سبز شهر مس سرچشمه
کارفرماها اکثرا آمریکایی وکارگرها کرهای بودند. ایرانی برای ساخت کارخانه کم بود. برای اجرای طرحها ، هر آمریکایی را معادل شش ایرانی و چهار کرهای میدانستند.
در کارخانه کارفرماها اکثرا آمریکایی وکارگرها کرهای بودند. ایرانی در آن زمان برای ساخت کارخانه کم بود. برای اجرای طرحها در کارخانه هر آمریکایی را معادل با شش ایرانی و چهار کرهای میدانستند.
حال و هوای سرچشمه قبل از انقلاب چگونه بود؟
خوب همه جا شعار بر علیه آمریکاییها بود. شعار اصلی هم رفتن اجنبی از ایران بود. تقریبا از شهریور 57 اعتراضات بالا گرفت و کار تق و لق شد. در بهمنماه تظاهرات بیشتر شد بنابراین آمریکاییهای پارساندجردن و آناکاندا از سرچشمه رفتند و وسایلشان از طریق بندرعباس با کشتی ارسال شد. در کارخانه کارفرماها اکثرا آمریکایی وکارگرها کرهای بودند. ایرانی در آن زمان برای ساخت کارخانه کم بود. برای اجرای طرحها در کارخانه هر آمریکایی را معادل با شش ایرانی و چهار کرهای میدانستند.
شما رابطه خوبی با دکتر نیازمند هم داشتید.
بله. دکتر نیازمند در کتاب خاطراتی خود در مورد من صحبت زیاد کرده اما نه به اسم خودم و از من به عنوان یک متخصص کشاورزی اهل سیرجان یاد کرده است. دکتر نیازمند لطف زیادی به من داشته است.
پس از انقلاب شهرک و کارخانه چه زمانی به روال گذشته خود بازگشت؟
سال 58 تقریبا کارها به روال گذشته بازگشت. همان سال 58 یک شهردار ایرانی امور شهر را به عهده گرفت و همه به او کمک میکردیم. تغلیظ در سال 57 به صورت آزمایشی کار کرده بود و پس از انقلاب به خوبی توسط ایرانیها راهاندازی شد.

شما تا سال 71 در مس خدمت کردید. چه خاطراتی در این مدت برای شما به یادگار ماند؟
سال 1371 بسیاری از کارکنان قدیمی همگی با هم بازنشسته شدند. سیل عظیمی از کارکنان باتجربه در آن تاریخ به شکل دستهجمعی بازنشسته شدند. نباید این تجربیات به همین راحتی کنار گذاشته میشدند زیرا تجربیات آنها در کارآمدسازی مس در سالهای آینده تاثیرگذار بود. رسالت نسل اول ایرانیان شاغل در شرکت مس بسیار زیاد بود. در ابتدای استخدام باید به خواریِ کار زیردست خارجیها تن میدادیم و از آنها کار یاد میگرفتیم تا همین دانش را به نسل بعدی جوانان انتقال دهیم. از این نظر نسل اول کار بزرگی انجام داد. اگر این تجربه منتقل نمیشد خلل بزرگی به وجود میآمد. بنابراین باید به تجربیات این نسل بیش از پیش توجه شود و یکجا بازنشسته نمیشدند. این یک خاطره بد از آن زمان است که در ذهن نسل اول باقی مانده است. خاطره دیگر مربوط به قبل از انقلاب است. دکتر افغانستانی به نام «خیری» در سرچشمه کار میکرد. همسر او آمریکایی بود و خودش دکترای اقتصاد داشت. وقتی تظاهرات در سال 56 بالا گرفت به جلوی ساختمان A5 رفتیم و شعار Yankee Go Home میدادند. او نامهای از طبقه بالا برای تظاهرکنندگان انداخت که در آن نوشته بود: «چون خواسته شما رفتن ما از ایران است من اولین کسی هستم که از ایران میروم.» بهترین خاطره من به سال 1361 برمیگردد که بیرون آمدن فلز سرخ را با چشم خود دیدم. از ابتدای شروع به کار در سرچشمه امیدم این بود که مس را به چشم خود ببینم و زمانی که این اتفاق افتاد بسیار خوشحال شدم. همین که پس از آن همه مشکلات توانستیم مس را استخراج کنیم برای همه کارکنان ارزشمند بود. کار بزرگی که به دست ایرانیان انجام شد.
باشگاه هواداران صنعت مس – باشگاه هواداران صنعت مس – باشگاه هواداران صنعت مس
در این سالها از نظر شما چه کاری باید در شرکت مس انجام میشد که مورد توجه قرار نگرفته است؟
باید نیروهای متخصص و کارآمد به طریقی نگه داشته شوند و از تجربیات آنها استفاده شود. ورود نسل اول به سرچشمه خیلی خوب بود به گونهای که کارهای زیادی برای مس انجام شد اما در انتها خروج با وضعیت بدی بود. این راه در سالهای بعد همچنان ادامه پیدا کرد.
بسیاری از این افراد 30 سال سن خود را در سرچشمه گذاشتند تا سرچشمه به سرچشمه امروز تبدیل شود. باید به وضعیت آنها توجه کرد و از تجارب آنها استفاده کرد. این خاطره بدی است که در اذهان بسیاری از کارکنان مانده است. امیدوارم این وضعیت در آینده شکل بهتری به خود بگیرد و برای استفاده از تجربیات افراد سازوکاری ایجاد شود.
امیر کریمی